محل تبلیغات شما
غمگینم. تبخال و سردرد و معده درد و تهوع را باهم دارم. حس می‌کنم در چیزی گیر افتاده‌ام. در خودم. از درون روزهای سختی‌ست. بی‌انگیزه‌‌ام. باید کم‌کم به فکر جمع کردن اسباب‌ و وسیله‌ها باشم. گیرم. امیدوارم زودتر رها شوم. از خیلی چیزها. نشستم واندر دیدم. از همان اول انقدر گریه کردم که حالا چشمان پف‌کرده‌ و ریزم زیبایی چهرهء متورم از خواب و آمیخته به تبخالم را دوچندان کرده! به خودِ غمگینم نگاه میکنم، خود غمگینم را بغل می‌کنم، باهم گریه می‌کنیم، چای می‌نوشیم،

استراحت در اتاق چهلم

صدای من را از تارتاروس می‌شنوید یا صدا قطعه؟

روزای سختی پیش رومونه

غمگینم ,باهم ,چهرهء ,زیبایی ,متورم ,خواب ,چهرهء متورم ,زیبایی چهرهء ,ریزم زیبایی ,و ریزم ,متورم از

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی مسیح عباس بیگدلی